کسی چه میداند
شاید روزی ، روزگاری
بی خبر از همه چیز
بی خبر از همه جا
در کوچه باغ قدیمی
کودکی ها ...
یا در پیاده رو خلوت شهر
ناگهان به هم برسیم ...
دوباره دل ببندیم
و شعرهایم از شوق
مثل پروانه های هزار رنگ
به پرواز در آیند
واژه ها از دفترم
کوچ کنند بروند
شاید دوباره
تنگ شود
دلت برای دلم ...
یا شاید
تو شعر بگویی برایم
غزل بسرایی
کسی چه میداند
راستی کسی چه میداند ....
کوثر صارمی